همنوایی شبانه

جایی که توش می نویسم تا یادم نره چی فکر می کردم.

همنوایی شبانه

جایی که توش می نویسم تا یادم نره چی فکر می کردم.

ترانه های محلی - ۱ (همسانی)

    حسین کوهی کرمانی، صادق هدایت و ... از نخستین کسانی بودند که به جمع آوری ادبیات فولکلوریک و پژوهش در آن پرداختند.

 

   "ترانه های محلی" یکی از شاخه های ادبیات فولکلوریک است. به نظر می رسد با تامل در این ترانه ها می توان اطلاعات مردم شناختی و جامعه شناسی بسیار خوبی در مورد زمان ها و دوره های گوناگون به دست آورد. این ترانه ها نشان دهنده ی حالات روحی و پیشامدهای مختلفی بودند(و هستند) که در طول زمان بر مردمان دیاری وارد می آمده است. کشت وکار، عروسی، عزا، جنگ، اتفاقات طبیعی و مهم تر از همه ی این موارد عشق، عوامل مختلفی بودند که باعث سرودن این ترانه ها می شده است. سرایندگان این ترانه ها اغلب افرادی معمولی بودند که از این طریق احساسات ناب خویش را به صورت کلمات بیان می نمودند و به همین دلیل می توان از این ترانه ها به عنوان زلال ترین سند در بررسی گذشتگان استفاده کرد.

  

   به نظر من در بررسی ترانه های محلی باید چند نکته را در نظر داشت. یکی از مهم ترین این نکات، مشترک بودن بعضی از این ترانه ها در منطقه های مختلف جغرافیایی است. بعضی از این ترانه ها بدون تغییر و برخی با تغییراتی کوچک. به نظر می رسد که دلیل این امر زیبایی بیشتر برخی از این ترانه هاست که باعث رواج بیشتر آن ها شده است. اما دلیلی دیگر که سندی برای اثبات آن وجود ندارد، کولیان و عشایر و نوازندگان دوره گردی هستند که جابه جایی زیادی در مناطق مختلف داشته اند و می توانستند این ترانه ها را با خود به قسمت های دیگر برده باشند. باید توجه کرد که بسیاری از این ترانه ها را نوازندگان دوره گرد سروده اند یا بر روی آثار اصلی (و بر وزن آن ها)، آثاری دیگر خلق نموده اند. هم چنین باید از افرادی یاد کرد که با شنیدن یک ترانه ی زیبا، به وجد آمده و براساس آن چیزی می آفریدند. در زیر چند نمونه از این قبیل ترانه ها را می بینیم.


دلارومم نشسته بر لب آب   زنه شونه به آب و زلف پر تاب

خدایا کی بشه پهلوش بخوابم   کنار زلف پرتابش روم خواب(ش.1)


دلاروم نشسته بر لب جو    گلی از او(آب) گرفته می کنه بو

گلی که او(آب) بیاره بو نمی ده   خودم گل میشوم، یارم کنه بو(ش.2)

........

به قربون دو زلف عنبر تو    دلم می خواس بخوابم در بر تو

دلم می خواس که بگذارم سرم را    کنار بالش و پیش سر تو(ش.3)

 

به قربون تن چون مرمر تو    دلم می خواس بخوابم در بر تو

ولی این درد دل را با که گویم    تو رو بر من نمی ده مادر تو(ش.4)

.......

سفیدرو آب بمو تا پای گردن          مرا دگردانه در کار بردن

مسلمانان بگیرید می بال و گردن    منم نامزد دارم نتانم مردن(ش.5)

 

روخانای آب بمو تا پای گردن    مرا دگردانه نتونه بردن

برارون بیگیرید می بال و گردن    مرا نوگوذارید غریبی مردن(ش.6)


   باید توجه کرد که برای این قسمت مثال های فراوانی می توان ارائه نمود.


  در انتهای این قسمت لازم به یاد آوری است که این ترانه ها تنها در محدوده ی مرزهای جغرافیایی ایران امروز رواج ندارند و فرهنگ فولکلوریک ایران را باید بسیار فراتر از مرزهای امروزی در نظر گرفت. به ترانه ی زیر توجه کنید:


هوای تنکابن تاریک بابا                 می قاطر زیر الوار، باریک بابا

الهی بمیره صاحب الوار               می قاطر کوه بوشو، مو بغل یار(ش.7)


و آن را با ترانه ای در تاجیکستان مقایسه نمایید :


یک پرچه زمین دارُم نیمُش شد کار            گاوان کهر دارُم، دل عاشق زار

روزی شود که بشکند آهن ِ کار!                گاوان به علف روند من پیشک یار.(ش.8)


 شباهت این دو ترانه، نشان دهنده ی نفوذ آن از منطقه ای به منطقه ی دیگر است

 

از هر دری سخنی:

1)      فکر می کردم کلیه ی مطالب در یک نوشته تمام شوند. گویا حتی به صورت فشرده هم، چند قسمتی را نیازمندند.

2)      این سلسله نوشته ها نظرات شخصی من هستند و هیچ کاوش علمی روی آن ها انجام نشده است.

3)      منابع، در آخرین نوشته ذکر خواهند شد ولی برای رعایت رسم امانت داری باید گفت که دو ترانه ی آخر(ش.۷ و ش.۸) از http://mkhalatbari.blogfa.com/post-77.aspx  برداشته شده اند.

4)      گاهی اتفاق هایی ناخواسته در زندگی هر آدمی رخ می دهد ..... بعضی هایش جالبند.

 

نظرات 12 + ارسال نظر
محمد شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ق.ظ http://shanc.blogsky.com

خوبی ترانه های محلی اینه که اتحاد رو بیشتر میکنه
اصلا شعر این کارو میکنه
اخلاقا رو بهتر میکنه
روحیه رو زیاد میکنه
کارای گروهی رو بیشتر میکنه
مثلا ارتش تو تمریناشون با شعرای روحیه دهی که میخونن
به خودشون روحیه میدن و اتحاد خودشونو به رخ میکشن
متاسفانه الان دیگه تو کشور ما کم شده این شعرای دسته جمعی که مردمو به هم نزدیک کنه
اما اگه در سطح بزرگتر ببینیم این ترانه های محلی رو
میشن سرود ملی که ته اتحاده دیگه

محمد شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:32 ق.ظ http://manam-man.blogfa.com

سلام... کی میگه سر نمی زنم و نمیخونم؟... بابا این بلاگفا آپدیتهای بلاگهای دیگه رو نشون نمیده... واسه همین وقتی تو آپدیت کنی من نمی فهمم... وگرنه از خدامه که بیام و بخونم... انصافا خوب و خواندنی می نویسی... فقط خبرم کن... و مطمئن باش که حتما میام و حتما میخونم... خوش باشی...بدرود

آبمیوه شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ http://abmiwe.blogfa.com

در اون زمان ها شعر ها همه ارامش بخش بود و احساسات را برافروخته میکرد ولی الان همش تبدیل به گله و شکایت شده نمیدانم اگر در یک جای پیشرفته و صنعتی با همین فرهنگ زندگی میکردیم چه میشد ! ولی من هنوز هم از خواندن بیان احساسات زیبای مردم عادی از عشق و زندگی لذت میبرم !
+ امیدوارم که قبول بشم..خودت رو چند لحظه جای من بذار تو هم بودی کمی مایوس میشدی! (ولی بعد از نوشتنش حس بدی بهم دست داد)

negar شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:56 ب.ظ http://zemzemehaykhamooshi.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
میدانستم که اون آقاهه نیستی ...اما چرا گفتی خوشبختانه ...نمی دانم ؟
می دونی ..شاید برات جالب باشه ...من اینجا با یه دوست تاجیکی هم آشنا شدم ..
ازم پرسید فارسی می دانی ؟ البت با لهجه تاجیکی ؟!!!!!!
واز شاعر های ایرانی به عنوان شاعر های مشترک نام برد...به قول خودش ...زبان آنها تاجیکی است نه فارسی ...ان وقت شاعر ها مشترک هستند!!!!
تازه پولشان را هم به من نشان داد که عکس بو علی روی آن بود ... فکر کنم چون ایرانی بودم نگفت..شاعر ها و دانشمند تاجیکی ...گفت مشترک ...طفلک کمی خجالت کشید گویا ...
و من باید به اروپایی ها بگویم که ایرانی مسلمان هست اما عرب نیست ...پرشین هستیم ما ...آقا ایران یعنی سرزمین آریا ...و با تعجب بگویند ...اما آریا که باید مو طلائی باشد ...این را دوست لهستانی بر طبق تعریف هیتلر می گوید ...
و من بگویم ..آقا ما همه نوعش را داریم ...بور، مشکی، خرمائی و ...سفید، سبزه ..سیاه ... مسیحی ...زرتشتی ...یهودی ...و بگویند ...بیچاره این قومیت های آخری ...و بگویم توی دلم بیچاره همه مان


حالامی گویی این ها چه ربطی به نوشته شما داشت... شاید هیچ ..اما داغ دلم را تازه کرد ...همین

کوریون شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:50 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

درود

ساقی می شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:46 ب.ظ http://saghiemey.blogfa.com

ترانه های محلی...
چه عشقی تو این ترانه ها هست...
انگار شاعر این ترانه ها که معمولا هم معلوم نیست چه کسی بوده، یه عاشق واقعی بود. کسی که عشق رو به تمام معنا حس کرده. و خواننده ها...
این اشعار و ترانه ها هیچ وقت کهنه نمیشن و همیشه طرفداران خودشون رو حفظ می کنن. ولی به جاش ترانه های جدید ( سوسن خانم ) ترانه هایی که یک شبه به اوج میرسن و یک شبه هم از اوج می افتن و خیلی زود کامل فراموش میشن...

حوا شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:53 ب.ظ http://www.kerme-morde.blogsky.com

هوم

Susan یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ق.ظ


زیاد اهل گوش کردن ترانه های محلی نیستم،مگه اینکه اتفاقی به گوشم بخوره، ولی برای اصالت و اون حالت نابشون حالا مربوط به هر قومی که باشه، احترام قائلم.

جوان سبز یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ق.ظ http://javan.blogsky.com

سلام. شعرها خوب و گرم بودن، لذت بردم، می تونم از همشهری های خودمون فائز رو هم معرفی کنم که البته باید آشنا باشید.
ب
ه قربون خم زلف سیاهت
فدای عارض مانند ماهت
ببردی دین فائز را به غارت
تو ماهی خیل مژگانها سپاهت

یا

خودم اینجا دلم در پیش دلبر
خدایا این سفر کی می رسد سر
خدایا کن سفر آسان به فائز
که بیند بار دیگر روی دلبر

negar یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:28 ب.ظ http://zemzemehaykhamooshi.blogsky.com/

سلام
هم اکنون نیازمند نظرتان هستیم شدید ...

یک دانشجوی پزشکی پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ب.ظ http://manopezeshki.persianblog.ir/

سلام.اگر اشتباه نکنم چند روز پیش یکی از خواننده های ترانه محلی فوت کرد اون موقع که چند تا از اهنگاش تکرار شد به نظرم ترانه محلی واقعا زیباست حیف که غریب مونده

نیلوفر جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ب.ظ http:// nilofaresahra.blogfa.com

با درودی بیکران در ریتم این ترانه ها محبت راستین و اصالت را میشود پیدا کرد .
اننخاب خوبی از این اشعار محلی داشتید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد