همنوایی شبانه

جایی که توش می نویسم تا یادم نره چی فکر می کردم.

همنوایی شبانه

جایی که توش می نویسم تا یادم نره چی فکر می کردم.

برای آخرین بار!

قرار نبود تموم بشه!!! 

چه تصوراتی داشتم..... چه خنده ها که نکردیم!!!... چه گریه ها و غم ها که نداشتیم و نداریم!!!

همش دلم می گیره!!

زمانی که شروع به نوشتن این وبلاگ کردم... به نسبت امروز، آدم امیدوارتری بودم... دست کم دلم می خواست که اندیشه هام رو جایی ثبت کنم!! ... اما بعد از مدتی حتی حوصله ی همین کار رو هم ندارم دیگه!!.... راستش دچار درد مزمن "که چی؟!!" شدم!

...



 به این سو و آن سو می نگرم
.
.
.
از آن همه هستی
.
.
چرا بیشتر می دارمت؟!؟!